My NoTe

من هنوز از بازى کلاغ پرمیترسم، میترسم بگویم تو، و تو آرام بگویى پر…!!!

مترسک

مترسک گفت:

گندم تو گواه باش...

ما را برای ترساندن آفریدند

اما من تشنه عشق پرنده ای بودم که سهمش از من تنها گرسنگی بود...

+ نوشته شده در  یک شنبه 7 / 7 / 1391برچسب:مترسک,پرنده,عشق,گندم,گرسنگی,ساعت دلتنگی  توسط Silence Girl