My NoTe

من هنوز از بازى کلاغ پرمیترسم، میترسم بگویم تو، و تو آرام بگویى پر…!!!

Maybe last my note

 

 سلام دوستای گلم!

خوبید؟!

دلم واستون کوچولو شده بود!

این روزا حسابی درگیر زندگی و کارام شدم.خیلی نمیرسم بیام اینترنت و کم بهتون سر میزنم.

مرسی که وبلاگم رو تنها نذاشتین.خوشحال میشم بازم بیاید.

اگر دیگه نیومدم بدونید خیلی دلم واسه نوشته های خوشملتون تنگ میشه، واسم دعا کنید.

 

پرواز رویا نیست زیباس!

از من فقط یه تن مونده با شوق پرواز!(مخاطب خاص داره)

+ نوشته شده در  یک شنبه 7 / 7 / 1391برچسب:My Note,ساعت دلتنگی  توسط Silence Girl 

لحظه های سکوتم

لحظه های سکوتم

پر هیاهوترین دقایق زندگیم هستند...

مملو از آنچه میخواهم بگویم

و

نمی گویم...!!!

+ نوشته شده در  یک شنبه 7 / 7 / 1391برچسب:لحظه,سکوت,هیاهو,ساعت دلتنگی  توسط Silence Girl 

نامه ای پر از باران

 شایـــــــــد این بار


نامه ای پر از بـــــــــــــــــاران
برایت بنویسم

 


وقتی به هــــــــــــوای دیدنت

قلـــــــــــــــب ابرها هم
تند تند می تپد

 


یاد تو
مثل چیزی شبیه یک قطره بــــــــــــــــــاران

بر لبهای خشک و ترک خورده ام
لیـــــــــــــــز می خورد !!!!

+ نوشته شده در  یک شنبه 7 / 7 / 1391برچسب:نامه,باران,نوشتن,دیدنت,قلب ابر,یاد تو,ساعت دلتنگی  توسط Silence Girl 

مترسک

مترسک گفت:

گندم تو گواه باش...

ما را برای ترساندن آفریدند

اما من تشنه عشق پرنده ای بودم که سهمش از من تنها گرسنگی بود...

+ نوشته شده در  یک شنبه 7 / 7 / 1391برچسب:مترسک,پرنده,عشق,گندم,گرسنگی,ساعت دلتنگی  توسط Silence Girl