رفتن

My NoTe

من هنوز از بازى کلاغ پرمیترسم، میترسم بگویم تو، و تو آرام بگویى پر…!!!

رفتن


  تا چشم ها را بستم
آرزويم تو شدي
فكر رفتن كردم
سمت و سويم تو شدي
تا كه لب وا كردم
گفتگويم تو شدي
در ميان سكوت شبهايم
جستجويم تو شدي
زير باران پر احساس خيال
شستشويم تو شدي
هركجا بودم من
پيش رويم تو شدي...
مهربان در تمام قصه هاي من
هيچ كس جز تو نبود
همه اويم تو شدي ...!

 



نظرات شما عزیزان:

غزل
ساعت19:26---11 مرداد 1391




نسیم بودی و همراه بادها رفتی



میان وسعت هنگامه سپیده سرخ



طلوع کردی و بامداد رفتی



به ارتفاع بلندی که تا خدا می رفتپاسخ: مرسی واسه جمله ی خوشملت!


nahid
ساعت13:24---31 تير 1391
هزاران کلمه در جای خالیت گذاشتم...

اما جای خالی تو پر نشد!

به جای نبودنت

نقطه چینی می گذارم بی انتها...

شاید تو از جنس بی نهایتی!!
پاسخ: مرسی واسه نظرت و طبق معمول جمله ی خوشملت!


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در  یک شنبه 30 / 4 / 1391برچسب:رفتن,سکوت,باران,تو,ساعت دلتنگی  توسط Silence Girl